کد مطلب:28031 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:164

تحقیقی درباره سخن امام












سخن امام علی علیه السلام درباره سقیفه به سه گونه نقل شده است:

1. «آیا خلافت، مشروط به همراهی و خویشاوندی است؟!».[1].

2. «آیا خلافت، مشروط به همراهی است و مشروط به همراهی و خویشاوندی نیست؟!».[2].

3. «آیا خلافت، مشروط به همراهی [ و خویشاوندی] است و مشروط به خویشاوندی و تصریح پیامبرصلی الله علیه وآله نیست؟!».[3].

بی گمان، یكی از این سه سخن، از امام علیه السلام صادر شده است و نمی توان بر این باور بود كه امام علیه السلام هر سه سخن را فرموده باشد. جمله اوّل را می توان جزئی از جمله سوم تلقّی كرد؛ امّا جمله اوّل و دوم[4] قطعاً معارض اند. از این رو، یا باید جمله دوم را برگزید، یا یكی از دو جمله دیگر را.

برخی بر این باورند كه امام علی علیه السلام جمله دوم را فرموده و به واقع، «جدال به احسن» را پیشه كرده است؛ یعنی امام علیه السلام در تحقّق امامت، به «نص (تصریح پیامبرصلی الله علیه وآله )» باور دارد و بر آن، تأكید می ورزد؛ امّا چون در فضایی سخن می گوید كه حقایق، دگرسان شده و كسی این حقیقت را نمی پذیرد، او با اهل سقیفه به جدال احسن می پردازد و می گوید:اگر «صحابی بودن» می تواند شرط خلافت باشد، چرا افزون بر آن، «قرابت با پیامبرصلی الله علیه وآله» شرط نباشد ؟ به این معنا كه «وقتی صحابی بودن» با «قرابت با پیامبرصلی الله علیه وآله» همراه شد، دارنده آن، اولی خواهد بود.[5].

این استدلال را می توان از جهاتی نااستوار دانست و متونی را ارائه داد كه نشانگر آن است كه استدلال امام علیه السلام به خویشاوندی با پیامبرصلی الله علیه وآله و نه همراهی و مصاحبت، برای دستیابی به خلافت بوده است:

1. در سقیفه، هنگامی كه انصار برای دستیابی به خلافت، بر صحابی بودن خود استناد كردند، مهاجران و در رأس آنها ابو بكر و عمر، صحابی بودن را كافی ندانستند و قرابت با پیامبرصلی الله علیه وآله را هم شرط دانستند. عمر گفت:

به خدا سوگند، عرب، راضی نمی شود كه شما را امیر گردانَد، در حالی كه پیامبرش از غیر شماست؛ ولی از آن ابا ندارد كه امرش را به كسی بسپارد كه نبوّت، در میان آنان و ولایت امر، از آنِ آنهاست و این برای ما، بر هر كس از عرب كه مخالفت ورزد، حجّت آشكار و برهان روشنی است. چه كسی با سیطره و امارت محمّد كشمكش می كند - در حالی كه ما، دوستان و عشیره اوییم -، جز سرگشتگان در باطل، یا متمایلان به گناه و یا فروافتادگان در هلاكت؟!

در این جلسه، ابو بكر نیز با تكیه بر قرابت با پیامبرصلی الله علیه وآله درباره شایستگی خود برای خلافت گفت:

مهاجران، نخستین كسانی بودند كه خدا را در زمین پرستیدند و به خدا و پیامبرش ایمان آوردند. آنان دوستان و خویشان پیامبرصلی الله علیه وآله بودند و پس از او، سزاوارترین مردم به این امر (حكومت ) هستند و در این امر، جز ستمكار، با آنان به كشمكش برنمی خیزد.[6].

2. پس از پایان یافتن جریان سقیفه، امام علی علیه السلام از كسانی كه در سقیفه حاضر بودند، در مورد استدلال دو طرف (انصار و قریش )، سؤال كرد و سپس ایشان را به تأمّل در استدلال آنان (به این كه آنان شجره پیامبرصلی الله علیه وآله اند ) رهنمایی نمود:

«قریش چه گفتند؟». پاسخ دادند كه: حجّت آوردند كه شجره (و از خاندان ) پیامبرند. گفت: «به شجره احتجاج كردند و ثمره (اهل بیت ) را تباه ساختند».[7].

3. شعری كه سیّد رضی در نهج البلاغة و خصائص الأئمّة نقل كرده و آن را مضمون كلام علی علیه السلام [ در خطاب به خلیفه ] دانسته، نشانگر این است كه مهاجران، به «قرابت (خویشاوندی با پیامبر خدا )» استدلال كرده اند و در برابر آنها، امام علیه السلام به «اقربیّت (نزدیك ترینْ خویش بودن )»:

و اگر بر مدّعیان، به خویشاوندی ات احتجاج كردی

دیگران از تو به پیامبر، نزدیك تر و سزاوارتر بودند.

4. علی علیه السلام در توضیح جریان سقیفه می گوید:

قریش گفتند:امیر باید از ما باشد. و انصار گفتند:باید از ما باشد. قریش گفتند:محمّد، پیامبر خدا، از ماست؛ پس ما به این امر، سزاوارتریم. پس، انصار پذیرفتند و این حق را برای آنان شناختند و ولایت و قدرت را به ایشان سپردند. پس اگر قریش به سبب پیوند با محمّدصلی الله علیه وآله، سزاوار آن شدند، آن كس كه به محمّدصلی الله علیه وآله نزدیك تر است، از همه آنان سزاوارتر خواهد بود.[8].

نیز در نامه 28 نهج البلاغة در این زمینه آمده است:

در سقیفه، مهاجران بر انصار به «قرابت با پیامبر خدا» احتجاج كردند و به واسطه آن بر آنان چیره گشتند. پس اگر چیرگی به آن است، حقّ [ خلافت ]برای ما و نه آنان است.

گزیده سخن، آن كه با توجّه به مبنای صحیح - كه عبارت است از:امامت، منصبی الهی است و تحقّق آن با نص (تصریح پیامبرصلی الله علیه وآله ) صورت می پذیرد و مشروعیت خود را از مردم نمی گیرد - و نااستواری حمل كلام اوّل بر «جدال احسن»، شایسته است كه متن سوم را درست تر بدانیم و جمله را بدین گونه نقل كنیم:«آیا خلافت، مشروط به همراهی [ و خویشاوندی پیامبرصلی الله علیه وآله ] است و به خویشاوندی و تصریح پیامبرصلی الله علیه وآله نیست؟!».[9].

البتّه جمله اوّل نیز پذیرفتنی است، اگر به صورت استفهام انكاری در نظر گرفته شود، بدین گونه:«آیا خلافت، مشروط به همراهی و خویشاوندی [ پیامبرصلی الله علیه وآله ]است؟!».









    1. نهج البلاغة (تصحیح صبحی الصالح وتصحیح محمّد عبده):حكمت 190.
    2. نهج البلاغةتصحیح فیض الإسلام):حكمت 181، نهج الإیمان:384.
    3. با استنتاج از گفته سیّد رضی كه در ذیل روایت 960 گذشت.
    4. در متن عربی كتاب، به جای «الثانیة»، «الثالثة» آمده است كه به قرینه سیاقی و تصریح محقّقان كتاب، اشتباه است و بدین وسیله تصحیح می شود. (م)
    5. مصادر نهج البلاغة و أسانیده:152/4، تصنیف نهج البلاغة:413.
    6. تاریخ الطبری:220/3، الكامل فی التاریخ:13/2، الإمامة و السیاسة:24/1.
    7. نهج البلاغة:خطبه 67، خصائص الأئمّة:86.
    8. وقعة صفّین:91، شرح نهج البلاغة:78/15.
    9. درباره نقد و بررسی این احادیث، ر. ك:نهج السعادة:195/4، شرح الأخبار:250/1.